هميشه کسي در اتاق کناري هست
که کنار ديوار فال‌گوش مي‌ايستد

هميشه کساني در اتاق کناري هستند
کساني در حيرت اين‌که شما آن‌جا بدون آن‌ها
چه‌ مي‌کنيد

هميشه کسي در اتاق کناري هست
کسي که فکر مي‌کند شما به کس ديگري فکر مي‌کنيد
يا کسي که فکر مي‌کند براي شما هيچ‌کس اهميت ندارد
به‌جز خودتان در آن اتاق ديگر

هميشه کساني در اتاق کناري هستند
کساني که ديگر براي‌شان مهم نيستيد
به‌همان اندازه که قبلن براي‌شان مهم بوديد

هميشه کسي در اتاق کناري هست
کسي که عصبي مي‌شود وقتي شما چيزي را پرت مي‌کنيد
يا کسي که از سرفه‌کردن شما ناراحت مي‌شود

هميشه کسي در اتاق کناري هست
که وانمود مي‌کند
درحال خواندن کتاب است

هميشه کسي در اتاق کناري هست
که براي ساعت‌ها با تلفن حرف مي‌زند

هميشه کسي در اتاق کناري هست
و شما کاملن به‌خاطر نمي‌آوريد کيست
و شگفت‌زده مي‌شويد وقتي او سروصدايي مي‌کند
و يا از پله‌ها پايين مي‌رود براي رفتن به دست‌شويي

اما هميشه هم کسي در اتاق کناري نيست
چون گاهي اتاق ديگري در کار نيست
و اگر اتاق ديگري نباشد
گاهي اصلن کس ديگري در کار نيست

چارلز بوکوفسکي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر